بسم الله النور 


بیست و دوم بهمن نود و هفت بود که رفتم قم خودِ حضرت معصومه میدانند که من چقدر وقتی پیششان میرفتم ابراز همدردی و درد و دل میکردم تا اینکه واقعا یار فرستادند برایم یک یار واقعی. از آنهایی که عجیب بوی شهادت میدهند .

تمام سکنات و رفتارهایشان عطر عشق میدهد جانت برایشان میرود بس که صبورند

آنروز برای حضرت معصومه سلام الله علیها جانم دعوتنامه بردم یک برگه که خیلی چیزها نوشته بودم برایشان. 

انداختم داخل ضریح و دعا کردم و خواهش کردم که ان شاءالله بیایند و مجلس طوری باشد که خجالت زده نشوم که نیایند.

دوشنبه دوازده فروردین بود که با همدل و همیارمان رفتیم مشهد 

حرم امام رضا علیه السلام که رفتم یک نامه نوشته بودم که دعوتنامه بود در ماشین جا گذاشتمش اما کاغذی به نیابت از آن انداختم داخل ضریح و امام رضایم را دعوت کردم. آنروز در حرم سخنرانی حاج آقا قرائتی برای درسهایی از قرآن بود در صحن امام خمینی رحمه الله.

گذشت و شد بیست و پنجم فروردین نود و هفت و ما منزل یکی از همسایه ها جلسه قرآن داشتیم.

تبریک ازدواج به یک خواهر گل

زندگی جدید در خانه جدید (1)

زندگی جدید در خانه جدید (مقدمه)

امام ,الله ,یک ,حرم ,نوشته ,انداختم ,انداختم داخل ,که رفتم ,داخل ضریح ,حضرت معصومه ,بود در

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

هزینه طراحی سایت با وردپرس - تعرفه و قیمت گذاری ایجاد سایت وردپرس حوادث عجیب IT City آروشه سنگسر همیشه‌ی متروک آرشیو آثار آرش حسینیان معرفی وبلاگ ها وبلاگ آژانس مسافرتی مهر پرواز لب خاموش نمودار دل پرسخن است وبلاگ رسمی یزدان مشایخی